آیا "قضاوت"، انقلابی و غیرانقلابی میشود؟
هفته قوه قضائیه _ شهادت آیه الله بهشتی و ۷۲ تن _ دانشکده علوم قضایی _ ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
سه تا سؤال خوب، دقیق، لازم، برادرمان مطرح کردند که چرا رهبری مدام لازم میبیند که به پسوند انقلابی ارجاع بدهد و ضرورت انقلابی ماندن را یادآوری کند؟ در مجلس خبرگان ایشان در این دفعه اخیر، ایشان گفت مجلس خبرگان باید انقلابی باشد، قوه قضائیه باید انقلابی باشد و به مجلس میگوید مجلس انقلابی. دولت انقلابی باشد، به سپاه پاسداران انقلاب میگوید انقلابی باشد خودش هم ایشان گفت من دیپلمات نیستم بلکه انقلابیام. دوستان سهتا سؤال طرح کردند سؤالات خوبی است یکی اینکه اولاً یعنی میتوانیم بگوییم دیپلمات نیستم انقلابیام؟ مثلاً دستگاه قضا نیستم انقلابیام؟ حوزوی نیستم انقلابیام؟ حتی ایشان بارها به حوزه گفت مراقب باشید میخواهند از حوزههای علمیه و از جامعه روحانیت انقلابزدایی کنند! میخواهد یک حوزهای باشد که ظاهراً حوزه اسلام و شیعه و اهل بیت است اما در روح قعود و نشستگی و غیر انقلابی. مثل حوزه قبل از انقلاب. دانشگاه را میخواهند غیر انقلابی بار بیاورند تفکیک دانشگاه و نظام دانشگاهی از ارزشهای انقلابی. انقلابزدایی از جامعه و خیلی خطرناک حکومتزدایی از حکومت به اصطلاح انقلابی، انقلابزدایی از جمهوری اسلامی.
اولاً پرسیدند این حرف به چه معناست؟ و دوم این که مخاطب آن کیست؟ سوم این که پرسیدید که علت آن چیست؟ مخاطب آن هستند هرکسی به حسب موقعیتی که دارد از شما جوانان دانشجو که در رشتههای قضایی و حقوق کار میکنید و به هر عنوانی، به عنوان کارگزاران دادگستری و دادگاهها، به شکل قاضی، وکیل یا کارشناس یا هر چیزی وارد عرصه اجرای عدالت قضایی میشوید شاید شما مخاطب هستید، اساتید شما، رؤسای دانشگاهها هستند. ارکان حکومت، سران سه قوه تا همه سطوح. نخبگان، مردم. نهادهای حاکمیتی در خطرند معنی آن این است که یک خطری وجود دارد و آن این که پوسته یک انقلاب و یک حکومت مسمّی و نام برده شده به اسلامی بماند هستهاش زائل بشود و تغییر کند این معنیاش این است که این خطر جدی است. همه انقلابهای بزرگ کم و بیش، دیر یا زود دچار استحاله شدند برای این که انقلابی نماندند. در صدر اسلام حتی در یک مقاطعی، پس از پیامبر اکرم این بلا بر سر نهضت ایشان آمد اگر نمیآمد 40- 30 سال پس از پیامبر، معاویه حاکم جهان اسلام نمیشد و 50 سال پس از پیامبر اکرم(ص) یزید خلیفه اسلامی نمیشد. این معنیاش این است که این نظام هم در خطر است. جمهوری اسلامی در خطر است سختافزاری بود دیگر نیست که اصل سیستم فروپاشی بشود با جنگ، با کودتا، با تروریزم و این قبیل مسائل، ولی خطر دوم باقی است و جدیتر است و آن این که همه چیز به ظاهر خود برقرار باشد و در باطن خبری نباشد. قانون اساسی تغییر نکرده سر جایش هست، نظام جمهوری اسلامی هست، مقامات آن طبق قانون حضور دارند، تقسیم مسئولیتها، کارها، قوه قضائیهاش هست، مجلس آن هست، رئیس جمهور آن هست، ادبیات رسمی خیلی تغییری نکند اما رفتار حاکمیتی به کلی تغییر کند. میشود آن وقت یک جمهوری اسلامی سکولار. یک جمهوری اسلامی از نوع اسلام آمریکایی. خطر انقلابزدایی از حوزه و روحانیت، از دستگاه قضایی، از رسانه ملی و از رسانههای دیگر. از عرصه هنر، سینما، موسیقی، انقلاب را بیرون راندن از دادگاههای انقلاب اسلامی. معنی این مواجهه صوری و تبلیغاتی و تشریفاتی و فرمایشی با شعارهای ظاهری اسلام و انقلاب نیست که آقا هرجا میرویم یک کم اسلاممالی و انقلابمالیاش کنید هر کاری میخواهید بکنید بکنید فقط یک بسمه تعالی اولش بگو، یک درود بر امام و شهدا هم بگو، کار خودت را بکن! مراد تحمیل مناسک ریاکارانه بر نهادهای اجتماعی نیست. مراد این است که آیا واقعاً جهتگیری این نهادها، جهتگیری انقلاب و انقلابی هست یا نیست؟ قبل از انقلاب همه این نهادها بود دادگستریاش بود حالا مدام دادگستری میگویم چون رشته شما به دادگستری و قضایی و حقوق میخورید چون دانشکده قضایی هستید. دادگستریاش بود و همه آدمهایی که در دادگستری بودند که همهشان دزد و فاسد نبودند آدمهای سالمی هم توی آنها بودند سیستم خراب بود. ادارات دولتی بود، رادیو و تلویزیون هم بود، روحانیان بودند مشغول وعظ بودند مسجدها بود، پس چی نبود؟ اسم اسلام بود خودِ اسلام نبود. تازه انقلاب هم بود، انقلاب صوری هم بود که اسم آن را انقلاب شاه و ملت گذاشته بودند. شاه میگفت ما انقلاب سفید کردیم همه جا انقلابها سرخ و خونین بوده ولی ما بدون خونریزی انقلاب سفید کردیم. یعنی خود حاکم میگوید ما انقلاب کردیم! معلوم نیست که انقلاب علیه چه کسی کرده بود؟ علیه ملت بود، کودتا بود. معنی آن این است که تمام نهادهای رسمی در یک کشور اسلامی حتی پس از انقلاب میتوانند رسماً ظاهراً باشند و همه از نوع انقلابی بلکه ضد انقلابی! یعنی روی کاغذ همه چیز درست است اسلامی است انقلابی است. ولی بیرون، در جریان امور زندگی و سبک زندگی و سبک مدیریت و نوع تصمیمگیریها و نوع موضعگیریها که چه کسانی تصمیمگیرند؟ چه کسانی تصمیمسازند؟ چه کسانی بتوانند سؤال بکنند، پرسش باشد، پاسخ باشد، نقد باشد، اعتراض باشد، شفاف باشد، ضوابط انقلاب اسلامی را رعایت بکنی نه. بنابراین اسلام انقلابی، یعنی خود اسلام را هم میشود به اسلام انقلابی و اسلام غیر انقلابی تقسیم کرد. حالا ممکن است کسی سؤال کند که اسلام غیر انقلابی یعنی چه؟ یعنی تفسیر غیر انقلابی از اسلام؛ یعنی گزینش بین ارزشها و مفاهیم اسلامی، یعنی تبدیل اسلام از یک انقلاب، یک سلوک آگاهانه جمعی رو به رشد مبارز، به یک سنّت عادی. تبدیل یک دعوت به یک سنت عادی. یک دعوت انقلابی به یک سنت که یک سنت راکد، نمیگوید ثابت. سنت باید ثابت باشد چون اگر سنت ثابت نباشد که سنت نمیشود. میگوید راکد. رکود غیر از ثبات است. یک سیستم راکد، متحجرانه و شدیداً محافظهکارانه، همه چیز را مدام توجیه کند به جای توضیحالمسائل توجیهالمسائل داشته باشیم برای همه چیز وقتی اتفاق میافتد یک ماده قانونی یا یک حکم شرعی پیدا کنیم و بگوییم این هم میشود، اینجوری هم میشود و دین و مکتب به جای این که ناظر بر حکومت و جامعه باشد توجیهگر حکومت، حاکمان و جامعه بشود و به جای این که جامعه و حاکمیت را هول بدهد به سمت ارزشها، آویزان از حکومت و ارزشها بشود و به جای این که رهبری کند اسلام و مکتب و یک جامعه و حاکمیت را، رهبری بشود همه اینها تبدیل اسلام انقلابی به اسلام غیر انقلابی است. اسلام غیر انقلابی به حکومت از معاویه تا شاه میدان میدهد این اسلام همه جا محترم است. چون هیچ دعوت انقلابی ندارد هیچ جا را نمیخواهد درست کند. با هیچ منکری درگیر نمیشود. برای هیچ معروفی فداکاری نمیکند. پای هیچ حقی نمیایستد، از هیچ حقوقی دفاع نمیکند، برای هیچ حقیقتی نمیجنگد. اسلام وسیله است و خود من و شما و منافع ما هدف میشود. اسلام انقلابی هدف و معیار است همه چیز را ویراستاری میکند و نظر میدهد همه چیز را تقسیم بر دو میکند. تقسیم به اسلام و غیر اسلامی میکند، مشروع و نامشروع، عادلانه و غیر عادلانه، انقلابی و غیر انقلابی. اسلام غیر انقلابی همان اسلام آمریکایی است، همان تشیّع انگلیسی است که ظاهراً تشیّع هست، ظاهراً مناسک مذهبی هست، ظاهراً اسلام هست، اول جلسه قرآن میخوانند، زیارت هست، عزاداری هست، مسابقات قرائت قرآن هست. ولی هیچ کدام هیچی را در جامعه اصلاح نمیکند! جزو عادات و آداب است. هر جامعهای یک آداب و عادات خودش را دارد جوامع غیر مسلمان را بروید ببینید از عادات و آداب و از این ادبیات همهشان دارند. اسلام انقلابی و جمهوری اسلامی انقلابی آن است که انقلابی نگاه میکند یعنی انقلابی دیدن یعنی چه؟ یعنی به قصد اصلاح به همه جا نگریستن. یعنی اهل درگیری با ظلم و باطل. با فساد، اسلام غیر انقلابی جمهوری اسلامی سکولار، جمهوری اسلامی قلابی، هر اتفاقی که در آن میافتد میگویند بگذار بیفتد! یک ماده قانونی یا یک حکم شرعی پیدا میکنند که این را توجیه کنند. یا میگویند این از آن قبیل نیست، این از این قبیل است. به جای این که مصلحتسنجی کنند، مصلحتسازی میکنند. چون مصلحت نظام یعنی مصلحت جامعه و امت یک مسئله بسیار مهمی است. عقلانیت در اجرای احکام است. اما آن مصلحتسنجی و مصلحتشناسی است یک چیز دیگری داریم به نام مصلحتسازی. منافع خودت را ملاک قرار بدهیم و منافع خودمان را هم ملاک قرار بدهیم و بگوییم این مصلحت نظام است و مصلحت اسلام و مسلمین است در حالی که مصلحت آنها نیست بلکه منافع من و توست. تفاوت توضیحالمسائل با توجیهالمسائل همین است. توضیحالمسائل مسئولیت من را به من ارائه میکند. توجیهالمسائل از من میپرسد که چه کار دوست داری بکنی؟ چه کار کردی؟ خب حالا من میآیم یک لعاب اسلامی هم به آن میدهم! فرق اسلام انقلابی و اسلام غیر انقلابی تفاوت بین اسلام علی و اسلام معاویه است. در اسلام معاویه همه کارهای ماقبل از اسلام عصر جاهلیت دوباره تکرار میشود منتهی این بار با برچسب اسلامی. در اسلام علی انقلاب میشود. ارزشهای جاهلی به روش انقلابی حذف میشوند البته حکیمانه و عاقلانه. پس میگوییم رهبری میگوید من دیپلمات نیستم انقلابیام. یعنی چه؟ پس معلوم میشود ما یک نوع دیپلمات و دیپلماسی داریم که ظاهر آن کار درستی است باطن آن خراب است. دیپلماسی هم به انقلابی و غیر انقلابی تقسیم میشود. مگر انقلابی بودن معنیاش ترک دیپلماسی است؟ معنیاش این است که دیپلماسی دو جور است یکی دیپلماسی سازش است دیپلماسی تسلیم، دیپلماسی انفعال و ذلت است و یکی هم هست که آن هم دیپلماسی است آن هم گفتگو و مذاکره و بیانیه خواندن و با این و آن بحث کردن است، اما آن دیپلماسی مقاومت است. دیپلماسی سازش با دیپلماسی مقاومت، هر دویش دیپلماسی است یکی از آنها انقلابی است و یکی غییر انقلابی است من انقلابیام یعنی من دیپلماسی را در چارچوب انقلاب قبول داریم نه انقلاب را در چارچوب دیپلماسی. دادگستری نظام قضایی هم تقسیم میشود به انقلابی و غیر انقلابی. ما دستگاه قضایی را در چارچوب انقلاب یعنی ارزشهای اصیل اسلامی و انقلابی قبول داریم نه بوروکراسی دادگاه را. چون دادگاهها و قاضی میتواند در خیلی از موارد مخصوصاً آنهایی که جرمهای حکومتی و مفاسد ملی در ابعاد ملی است خیلی راحت میتواند تشخیص قاضی این باشد یا اگر صالح یا فاسد است تشخیص صوری آن این باشد یا تشخیص واقعی او این باشد یک مرتبه این را میتواند در ذیل یک عنوانی قرار بدهد که از توی آن در حد محاربه بیرون بیاید. میتواند هم در ذیل جرم شخصی فردی اتفاقی مقطعی قرار بدهد که ته آن میشود اعدام، در بازنگری شش ماه حبس تعلیقی میشود و 250 هزار تومان جریمه تعزیری و آن هم تعلیقی، اگر دو مرتبه خدای نکرده دو مرتبه اتفاق افتاد. این که میبینید 4- 5 تا اختلاسهای میلیاردی و هزار میلیاردی میشود میگویند قانون نداریم اینها انقلاب سرشان نمیشود اینها به سبک دادگاههای شاه و دادگاههای جهان است. دادگاههای انقلاب اینطوری نیست. اول انقلاب، سران رژیم شاه را بعضیها دنبال ماده قانونی میگشتند که آیا میشود هویدا، نخستوزیر بهایی خائن شاه را بعد از 13 سال جنایت، طبق کدام ماده قانونی میشود او را نکشت. دیدند در هیچ مادهای اعدام هویدا نیست بعد میگفتند که خب اینها که قانونی نیست ما چه کار کنیم؟ یک ماده قانونی نشان بدهید که در این ماده آمده باشد که نخست وزیر کشور را و رئیس ساواک را میشود اعدام کرد. بعد آنها هم جواب دادگاهی داده بودند نصیری و هویدا گفته بودند که المأمور و معذور ما اگر به حرف نمیکردیم ما را اعدام میکردند! ما خودمان روشنفکر بودیم جزو منتقدین بودیم در مذاکرات خصوصی خدمت شاهنشاه گفته بودیم که این کارها درست نیست ولی خب ایشان گفتند نه درست است، و بعد ما رفتیم انجام دادیم. به جان خودتان و خودم که جزء مقدسات عالم است، چون ماده قانونی الآن میشود پیدا کرد که هویدا نباید اعدام میشد! عمل این مصداق آن قانون بوده نه این قانون. محارب نبود. خودش گفت من کجا محارب هستم؟ حتی هویدا گفت من خواهش میکنم که از تجربیات من و رئیس ساواک برای جمهوری اسلامی استفاده کنید! این محارب است؟ خب همان موقع بعضیها میگفتند اینها را نکشید همین دولت موقت که هم مذهبی بودند و هم با انقلاب و امام موافق بودند و هم با شاه مخالف بودند ولی کل انقلاب را به یک رژیم غیر انقلابی تبدیل کردند که گاهی ضد انقلابی تصمیم میگرفت آخرش هم سر فتح لانه جاسوسی استعفا داد. حالا من از شما سؤال میکنم اشغال لانه جاسوسی با کدام قانون بوده است؟ اگر میخواهید جرمشناسی کنید. ایالات متحده آمریکا، اصلاً ما حق داریم که هر گناهی کرده باشد ما برویم سفارت او را بگیریم؟ همه سفارتهای همه کشورها در همه جای دنیا سعی میکنند کسب اطلاعات و اخبار و نقب و ارتباطات و دوستانشان را پیدا کنند. یعنی خیلیها همان موقع جوابشان را دادند یعنی ما داشتیم از جمله آدمهای انقلابی متدین خوب که بچهها که لانه را گرفته بودند گفته بودند نمازهایتان را آنجا نخوانید غصبی است! آقای آمریکا راضی است شما آنجا نماز بخوانید؟! یک حکم فرعی فقهی را میبینید هزارتا حکم اصلی را در فقه و قرآن و سنت را نمیبینید. این میشود اسلام غیر انقلابی. اسلام انقلابی، منظور اسلام بیقانون، اسلام قانونشکن، اسلام هیجانی، اسلام بزن و برو، نیست، قانون و ضابطه داریم. اینجا جای کدام ضابطه است؟ خب یک آدمی که لواتکار بود، بهایی مرتد بود، اینهایی که دنبال جرمهای شخصی میکردند خیانت 13 ساله آن را نمیبینند آنها جرم نیست دنبال همین مادههای قانونی میگردند! خب حالا بر طبق همین ماده قانونی خب اقلاً به جرم این اعدامش کنید حالا به خاطر آنها اعدام نمیکنید. گفت آقا این را یک توبیخی بزن، خیانت کرده، جاسوسی کرده، گفت آنها را که ماده قانونی نداریم. گفت خب من دیدم که دست توی دماغش کرد، اقلاً یک تنبیه و توبیخی بکنید، این نصیری رئیس ساواک این آدمها را کشتند! گفتند نه باید ببینید چه کسی مباشر بوده؟ این مشوّق بوده و... این برای این کارها نیست آن برای یک کارهای دیگر مثل جرم خصوصی است، این یک سیستم فاسد ضد انقلاب است این ده هزار نفر را چه کسی کشته؟ همینها بودند. خودش گلوله شلیک نکرده، طبق اینها اگر یزید را میگرفتید محاکمه میکردید تبرئه میشد! آن کسی که سر امام حسین را بُرید او بله. تهش هم یزید گفت که بیچاره! طفلک گفت من دستور نداده بودم اینها این کارها را بکنند اینها خودشان خودسرانه این کارها را کردند من کی گفتم سر حسین را ببرید؟! بعد هم خودش مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) گرفت. اولین مجلس عزاداری رسمی برای امام حسین(ع) را قاتل امام حسین گرفت. انحراف در صدر اسلام همینطوری شروع شد، زمان یکی از خلفاء، ابوذر میآمد میگفت این چطور تقسیم بیتالمال است؟ چه کار دارید میکنید؟ به دامادت نیم میلیون سکه میدهی، به آن یکی فلان، به این یکی فلان. چه کار دارید میکنید؟ آن مسئول بیتالمال گفته بود که بیتالمال است و تصمیم آن با ماست! ابوذر گفت چه کسی گفته تصمیم بیتالمال با شماست؟ طبق ضوابط اسلام باید تقسیم کنید. بعد او را زدند راهش نداند، ابوذر صحابی خاص پیامبر که پیامبر فرمود آسمان سایه نینداخته بر سر کسی و زمین زیر پای کسی پهن نشده که صادقتر از ابوذر باشد. خب این فرمایش پیامبر(ص) راجع به ایشان است. خب ایشان آمده این حرفها را میزند اصلاً نمیگذارند حرف بزند و هرچه هم میگوید، میگویند تضعیف نظام است. تضعیف نظام نیست تضعیف توست! تو نظام نیستی مسئول فلان جا که اختلاس میلیاردی و حقوق دهها میلیونی میگیری. طفلکها هرچه گشتند ماده قانونی پیدا نکردند دیدید که آخرش هم الحمدلله جزو ذخایر نظام شدند! یک نفر از اینها شلاق نخورد. اختلاسهای میلیاردی شده، میگویند طبق کدام قانون. از آنجا اختلاس میشود میگویند اینها وام معوقه است، پس اختلاس چیست؟ اصلاً اختلاس بلاموضوع شده است. ببینید قانون اساسی هست، قانون هست، اسلام هست، شیعه هست، جمهوری اسلامی هست ولی رفتار آن دارد عوض میشود. امام گفت اگر یک وقت دیدید مسئولین جمهوری اسلامی در خانههای گران قیمت دارند زندگی میکنند یا مدام با اشراف و سرمایهداران نشست و برخاست میکنند بترسید! آن روز، آغاز انحراف جمهوری اسلامی است. اینها حرفهای امام است. خودش این نظام را آورده و خودش هم میگوید که مواظب آن باشید خراب نشود. این فرق جمهوری اسلامی انقلابی با جمهوری اسلامی ضد انقلابی یا غیر انقلابی است. ابوذر راه میافتاد توی خیابان میدید حرف نمیتواند بزند نمیگذارند حرف بزند، آیه قرآن میخواند. آیه کنز میخواند. توی کوچه و خیابانها راه میافتاد و بلند آیه کنز میخواند! او را گرفتند و زدند و پیش مسئولین بردند. مسئولین به او گفتند چه شده که عین دیوانهها توی خیابانها راه افتادی و مثل دیوانهها هی ور ور حرف میزنی؟ گفت یعنی آیه قرآن هم نخوانم؟ گفت آیه بخوان درست بخوان مثل آدم قرآن بخوان! یک جوری قرآن بخوان که به ما برنخورد. از این قرآن معمولی خوبها بخوان که همه میخوانند! معاویه هم میخواند، یزید هم میخواند شاه هم میخواند! شاه قرآن چاپ کرد و به مسئولین هدیه داد. شاه قند و چایی هیئتهای عزاداری را میداد، حرم هم رفت و بعد هم گفت من کمربسته حضرت ابوالفضل(ع) هستم. آنطوری بگو، آن حسین را بگو، نه این حسین خطرناک را که از توی آن صدتا انقلاب بیرون میآید. زینبِ زجرکشِ توسریخور! یک حضرت سجاد(ع) زینالعابدین همیشه بیمارِ عمه من غریبمِ .... اینها خوب است اما آن علیبنالحسین که در زنجیر بعد از کربلاست طرف میآید جلو او را تهدید میکند که تو را هم بکشیم، وقتی که حضرت زینب(س) میگوید اول من را بکش بعد او را. بعد که او میرود، میگوید بیا برگرد، وقتی آن جنایتکار جلّاد حاکمیت برمیگردد میگوید ما را اشتباه گرفتی «عادَتُنا القتل و کرامَتُنا الشهاده» ما به کشته شدن به دست شماها عادت داریم شهادت برای ما کرامت است، فرصت است نه تهدید. آن طری که با بقیه حرف میزنی با ما حرف نزنی. این علیبنالحسین را مطرح نکن، آن زینب را نگو که جلوی بزرگترین قدرت جهانی (یزید) میایستد و میگوید بیچارگی همینقدر بس که من با کسی مثل تو حرف بزنم و دهان به دهان شوم و گفتگو کنم! تو بیچارهای، شما فراموش خواهید شد و ما تا ابد خواهیم ماند. از این زینب نگو. خود تفسیر کربلا تفسیر غیر انقلابی، ذلیلانه، سازشکارانه، عاجزانه دارد که همهاش دروغ است تفسیر واقعی و درست که یک تفسیر انقلابی است از همه جایش حتی از توی اسارت ایشان عزت بیرون میآید نه ذلت. عزاداریاش، شفاعتش، زیارتش، توسلش، توحید و عدلش، امامت و معادش، مهدویت و عاشورایش، همه اینها حتی تعریف حکومت دینی دوجور است. علوی و اموی. الآن هم همین است دنبال ماده قانونی میگردید؟ اگر شاه را میگرفتیم ماده قانونی داشتید که اعدامش کنید. اسلام قانون توست یا این بوروکراسی؟ اگر قانونت مشکل دارد پس قانون خود را درست کن. پس مخاطب تو کیست؟ از همه ما، از من تا او تا آنها مخاطب این سخن است که انقلابی باشید، مواظب باشید انقلابیزدایی نشود کیست؟ من، تو، او، ما، شما، ایشان، همه مخاطبان، هرکس در حد خودش. رهبری دارد میگوید حوزه در خطر انقلابی شدن و غیر انقلابیزدایی است، دانشگاه در خطر انقلابزدایی است، کل حکومت جمهوری اسلامی در خطر انقلابزدایی است.
بعد دوستان میگویند به چه علت در دهه چهارم این حرفها را میزنید؟ بخاطر این که جای این حرفها دهه چهارم است وقتی نسل اول انقلاب کمکم دارند میروند. بعد سؤال خوبی کرد گفت آیا نسل جدید ممکن است در خطر فساد قرار بگیرد یا همان قدیمیها نسل 1 و 2؟ هر دو. نسل یک و دو یکجور، بعضیها تا آخر ثابتقدم میمانند مثل بعضی از اصحاب رسولالله. بعضیها کمکم فاسد میشوند، صالح بودند، فداکار بودند، انقلابی بودند بعد فاسد میشوند مثل بعضی دیگر از اصحاب رسولالله که در جوانی باید صدبار شهید میشدند در پیری وقتی مردند در جنگ با امیرالمؤمنین بودند و وقتی مردند اینقدر طلا گذاشته بودند مثل گردن شتر که باید با تبر میشکستند بین ورثهاش تقسیم کنند. یک آدمی که در جوانی صدبار باید شهید شده بود، همیشه در خطر جلو میرفت. پس مخاطب، هم بعضی از نسلهایا یک و دو هستند که فاسد میشوند یا وا میدهند، مأیوس میشوند، تشخیصها غلط است، پیر میشود، محافظهکار میشود. اصحاب رسولالله زمان معاویه و یزید دو – سه دسته شدند یک عده بیطرف شدند گفتند ما سرمان نمیشود مسلمان با مسلمان سر چی دعوا دارند؟ یک عده علوی شدند و یک عده هم طرف معاویه رفتند. آن دسته اول منزوی شدند. پس به دلایل مختلف ممکن است انقلابیون از صحنه کنار بروند و انقلابیون غیر انقلابی شوند. در مورد نسلهای جدید مثل اکثر شماها، خب شماها که در انقلاب و جنگ نبودید نه نظام شاه را دیدید نه آن شرایط را که آمریکاییها، اسرائیلیها و انگلیسیها همه در ایران بودند کشور توی مشتشان بود اینها را که ندیدید، آن دیکتاتوری، آن جنایت، آن اسلامستیزی را که ندیدید. خب حالا شما طبیعتاً نگاه میکنید به آنها که بودند به نسل قبل نگاه میکنید بعد شما میبینید عجب فلانی و فلانی خودشان در انقلاب بودند زمان شاه مبارزه بوده یا در جنگ بودند ولی خودش الآن این حرفها را قبول ندارد یا خودش و بعضیهایشان دارند مثل مسئولین زمان شاه زندگی میکنند. بعد شما جوان هستید حق دارید به این نتیجه میرسید که نکند اصلش دروغ بوده است؟ نکند کل آن کلاهبرداری است؟ کدام اینها راست میگویند کدام ملاک هستند؟ خب این که بوده، این هم که بوده، خب پس چی؟ کی راست میگوید؟ چرا خودشان به جان هم افتادند؟ چرا فلان؟ چرا فلان؟ ببینید مخاطب همه هستند. اتفاقاً در دهه چهارم به شدت جای طرح این سؤال است. انتقال نسلی دارد صورت میگیرد اگر شماها توجیه نباشید این انقلاب با سختی زیادی به دست آمد، سخت به دست آمد و زمان شما ممکن است آسان از دست برود! اگر توجیه نباشید و نفهمید. لذا حضرت امیر(ع) یک عدهای عقلشان به چشمشان بود میدیدند فلانی آمد، میگفتند خب اسلام و انقلاب فلان، بعد میدیدند فلانی رفت، یا فاسد شد یا خیانت کرد یا اصلاً ول، بعد اینها هم مأیوس میشدند و به شک میافتادند و ول میکردند. بعد حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه فرمود که آدمها را به ارزشها بسنجید نه ارزشها را به آدمها. آدمها هرکس که میخواهند باشند همه در خطر هستند تا زندهای در خطری. ما آدمهایی داشتیم که 40- 50 سال خدمت به خلق کردند و آخر عمرشان خیانت و دینفروشی کردند میشود ما و شما هم در خطر هستیم. همین شما و مایی که اینجا نشستیم یک آینه و گوی داشته باشیم ببینیم 20 سال دیگر کجا هستیم و داریم چه کار میکنیم؟ از بین ما و شما دزد بیرون میآید. رشوهگیر بیرون میآید. همین جمعی که اینجا نشستید و همه آدمهای خوبی هستید، آدمهای صالح و مصلح هم بیرون میآیند هر دو تیپ میآیند. آدمهای متوسط هم اگر فرصت پیش بیاید خوب میشوند و اگر فرصت هم نشد بد میشوند. از آنها هم هستند. اینجوری است. الان عکس رهبران جمهوری اسلامی آنهایی که آن موقع مسئولیت داشتند نگاه کنید میبینید آنهایی که زنده هستند یا رفته یک گوشهای دارند زندگیشان را میکنند یک آدم پاکی است ولی به هر دلیلی منزوی شده است یا فاسد شده است و در حد خیانت و توطئه و فاسدهای آنچنانی. فساد اخلاقی پیدا کردند یک کارهای عجیب و غریب کردند که چطور یک چنین چیزی ممکن است؟ یک چنین کاری از یک چنین کسی چطور ممکن است؟ اصلاً قابل تصور نیست یک عده را هم میبینید که همینطور سالم و صالح تا دم مرگ ماندهاند. اینها طبیعی است در همه انقلابها و همه نظامها هست. نظام صدر اسلام هم بوده، ما که دیگر از نظام صدر اسلام، اسلامیتر نیستیم، نه امام پیغمبر است نه رهبری علیبنابیطالب است نه ما و شما اصحاب رسولالله و اصحاب امام حسینیم، آنجا وقتی آن اتفاقها افتاد چرا الآن نیفتد اگر هوشیار نباشیم ما و شما؟ اسلام انقلابی نمیآید به جزئیات اسلام گیر بدهد و کلیات و اصول آن را رها کند. اسلام انقلابی سند آن تمام قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت است. اسلام انقلابی همان اسلام اصیل و ناب است. اسلام غیر انقلابی همان اسلام تحریفشده، دستکاری شده و مورد سوء استفاده است برخورد گزینشی، جای اصل و فرع را عوض کردند، جای اهمّ و مهم را عوض کردن. برخورد سودمحورانه با ارزشهای اسلامی، سهتایش را بچسب صدتایش را رها کن! یک مستحب را بچسب ولی صدتا واجب را رها کن و به صدتا حرام مرتکب شو و در مسائل جمعی، کلی یا فردی.
حالا اگر بخواهیم سر خودِ مسائل دستگاه قضایی بحث کنیم دستگاه قضایی و تربیت قاضی، تربیت دانشجو و طلبه برای قضاوت هم دو روش دارد. تربیت انقلابی و تربیت غیر انقلابی. غیر انقلابیاش این است که این چندتا کتاب را بخوان و یکسری مواد را حفظ کن، شُسته و رُفته و اتوکشیده، مرتب، بیا بنشین. عکاسی هم انقلابی و غیر انقلابی داریم. عکاسی غیر انقلابی اصلاً کاری ندارد یک مرتبه خوشش میآید عکس میاندازد! خلاصه مقصود این است که ما در جمهوری اسلامی از ارزشهای اسلامی خطاب به طبقات عادی و متوسط به پایین، توقع شرعی داشته باشیم و خودمان را بالاترین ردهها رها کنیم و توجیه کنیم. آن وقت خداوند از ما میپرسد «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (بقره/ 44)؛ چطور همه جا شعارهای ارزشی و خوب به همه میدهید، همه جا توصیههای خوب میکنید خودتان را انگار استثناء میکنید، در حالی که کتاب میخوانید و شما عالم هستید شما میشناسید، شما آدمهای جاهل نیستید وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ؛ شما که دائم با این شعارهای ارزشی و با این مفاهیم سروکار دارید، جاهل نیستید، مشکل تئوریک و نظری ندارید. چطوری است که مطالبه ارزشها از بقیه آری، ولی مطالبه کننده باشید ولی مطالبه شونده نباشید؟ مواظب بقیه باشی ولی کی مواظب تو باشد؟ یکطرفه نیست، قرار نیست قبلیها رفتند حالا ما آمدیم فرق ما با آنها این باشد که آنها ریش نداشتند کراوات داشتند ما به جای کراوات ریش داریم ولی همان کارها را باز بکنیم. انقلاب برای این نبوده، هرکس از آنها انتقاد میکرد تبعید میکردند، برخورد میکردند بعد از آدمهای منتقد مشورت نمیگرفت. فلان خلیفه مهم اسلامی آمده از دامادش مروان که یک آدم هم ابله و هم فاسد است از او مشورت میگیرد بعد به پیمانهایی که بستند به قراردادهایی که با مردم امضاء کردند عمل نکنند. خب الآن هم اگر عمل نکنید همین اتفاق میافتد. نظارت دقیق بر دارالعماره نبوده، خب الآن هم اگر نظارت دقیق دستگاه نظارتی نداشته باشند بر بانکها، بر بیمهها، بر صادرات و وادرات، بر این مسائل، خب همین اتفاق میافتد چه فرقی میکند، خب آنها حُسن نیت نداشتند شما حُسن نیت داشته باش. من با حُسن نیّت خیانت بکنم و ضعیف باشد او با سوء نیّت عمداً خیانت بکند نتیجهاش که یکی است. از امام صادق(ع) روایت است که فرمودند فرقی نمیکند که «خُنتَ» خیانت کرده باشی یا «وَیَّعْتَ» ضایعش کنی، خائن نیستی بیعرضهای! به وظیفهات درست عمل نمیکنی، یک جایی در جزئیات گیر سهپیچ میدهی و یک جا در کلیات که صحبت از میلیاردهاست میگویید عجب اینطوری شده؟ ما نفهمیدیم! ما ندیدیم! خب بیخود ندیدی! شماها باید مجازات بشوید که نفهمیدید، ناظرین اول باید مجازات بشوند تو را اینجا گذاشتند برای این که بفهمی! ما نفهمیدیم! ما خبر نداشتیم! اینها اگر اصلاح نشود همینها به سمت فروپاشی میبرد و همینها دوباره اتفاقات صدر اسلام تکرار میشود. دیگر برای بعضیها نگاه مردم مهم نیست هی به آنها میگوییم مردم دارند این حرف را میزنند، دارند پچ پچ میکنند، این شایعه پخش شده، دارند باور میکنند، نتیجه اینطوری گرفتند! میگویند خیلی خب!
ببینید مالک را دارند به حکومت مصر در شمال آفریقا میفرستند. محمد بن ابیبکر پسر خلیفه اول که فرزندخوانده علی(ع) و شیعه خاص علی(ع) است حاکم آنجاست و به دست آنها باند معاویه شهید شده است مالک را فرستادند آنجا برود یکی از فرمانهایی که به مالک میدهند میگویند مالک رصد کن دقت کن که مردم راجع به شماها و حکومت شما چه میگویند؟ به پچ پچ مردم توجه کن. قضاوت مردم راجع به تو مهم است. ممکن است تو آدم درستی هم باشی ولی باز ببین چه پشت سر تو میگویند با کف جامعه ارتباط داشته باشید «ثُمَّ اعْلَمْ یَا مَالِکُ أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُکَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیْهَا دُوَلٌ قَبْلَکَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ،» این جامعهای که دارم تو را به آنجا میفرستم مصر و شمال آفریقا، اینها سابقه تمدنهای عظیم دارند این مردم قبل از ما و تو حکومتهایی داشتند حکومتهای عادل داشتند، حکومتهای ظالم داشتند همه سرمینها اینطور هستند داری به سمت سرزمینی میروی که دولتهای قبل از تو آنجا بودند، عادل و ظالم هر دویشان، «وَ أَنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِکَ فِی مِثْلِ مَا کُنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَکَ،» همینطور که قبل از این که تو حاکم بشوی چطور از متن جامعه به مسئولین نگاه میکردی و راجع به آنها حرف میزدید، قضاوت میکردید که این چه کاری بود کردند؟ این چه بود که فلانی گفت؟ حالا که تو مسئول و مدیر شدی همین حرفها را مردم راجع به تو دارند میزنند، در محافل، در خانهها، در مهمانیها، توی مجالس مینشینند و شماها را تحلیل میکنند که دیدی فلان مسئول چه گفت؟ فلان خبر را دیدی؟ حضرت امیر(ع) میگویند وقتی در حکومت نبودی چقدر حساس بودی؟ حالا که در حکومت هستی بدان افکار عمومی همانقدر حساس هستند دارند قضاوت میکنند، پیگیری میکنند «وَ یَقُولُونَ فِیکَ مَا کُنْتَ تَقُولُ فِیهِمْ،» - خیلی عجیب است – همان حرفهایی که تو راجع به مدیران قبلی میزدی حالا راجع به تو مردم خواهند زد. مواظب باش که چگونه مدیریت میکنی؟ مواظب باش چه کار میکنی؟ (نامه 53 نهجالبلاغه) این نگاه انقلابی و غیر انقلابی است و تفاوت اینها و دقت در این مسئله.
امام در وصیتنامهشان آن بخشی که مربوط به قوه قضائیه است میگوید من به قضات محترم و به دستگاه قضایی در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت میکنم در اهمیت قضا و خطر عظیمی که قضاوت دارد و توجه به آنچه که درباره قضاوت بهحق وارد شده است که جهنمیتان میکند چنان که قضاوت حق، بهشتیتان میکند و قضاوت به ناحق، جهنمیتان میکند به این روایات دقت کنند این امر خطیر را با توجه به این آیات و روایات تصدی کنند پایشان را در دادگاه بگذارند. دادگاه بسیار مهم است و خطرناک است. یک مرتبه آبروی یک کسی را میگیرید و به یک کس دیگری میدهید! جان یک کسی را میگیرید! مال یک کسی را میگیرید و جابجا میکنید! مگر اینها شوخی است؟ خسته شدم همینطور یک چیزی گفتم! امروز چندتا پرونده سهمیهام را انجام دادم! چطوری انجام دادی؟ جان و مال و آبروی یک انسان است. یک مرتبه یک خانواده بدبخت میشود. امام در وصیتنامهاش میگوید نگذارید این مقام به غیر اهلش سپرده بشود نگذارید در دستگاه قضا نفوذ کنند نگذارید آدمهای فاسد و آدمهای بیسواد و آدمهای پولپرست و آدمهای کینهجو و آدمهای ناصالح وارد دادگاهها بشوند و کسانی که اهل هستند از تصدی این امر سر باز نزنند آنهایی هم که صلاحیت این کار را دارند فرار نکنند و به میدان بیایند و در عرصه خدمت کنند به اشخاص غیر اهل میدان ندهند بدانند همانطور که خطر این مقام بزرگ است اجر و ثواب و فضل آن هم بزرگ است. و تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است. من عرض خود را ختم میکنم و به سؤالات دوستان جواب بدهم. توجیه قانونی و شرعی بعضی از مفاسد. همدورهایهای خود ما که خیلیهایشان اصلاً جبهه نمیآمد هرچه میگفتیم آقا بیا جبهه، نمیآمد. الآن میبینم جزو مسئولین است. آن وقت بعضی جاها کار ما دست اینها افتاده است! بعد آدمی که 5 سال شبانه روز در جبهه بود آن روز پرسیدم میگویم کجایی؟ میگوید توی بازار میدان تره و بار، یک وانت دسته سومی دارد، سه – چهارتا بچه بزرگ دارد، عروس، داماد، هیچی ندارد نه پول جهیزیه او را دارد نه میتواند برای او یک اتاق اجاره کند! خب اینها که نامردی است. ایشان به من نامه نوشت گفت فلانی میدانی امروز رفتم یک ادارهای یک کاری داشتم میدانی تمام سرنوشت زندگیام دست کی افتاد که امضاء کند؟ - بعد یک چیزهایی چون فحش نوشته بود نمیتوانم بگویم – دست فلانی که آن زمان هرچه به او میگفتیم بیا برویم جبهه امام گفته، میگفت که امام خودتان است بروید جبهه خودتان! امام شماست امام ما که نیست، آن وقت او در جمهوری اسلامی مسئول میشود آن وقت این باید پیش او بیاید که آقا یک وامی و یک کاری به ما بده! خب اینها نامردی است بعد جالب است هرجا به جمهوری اسلامی فحش میدهند باز این طفلک باید بیاید چوبش را بخورد باز او میگوید به ما چه؟ ما که کارهای نیستیم. بعد مردم به او رجوع میکنند میگویند مشکل داریم، میگوید میخواستید به جمهوری اسلامی رأی ندهید! همین آدم گفته میخواستید رأی ندهید. خب تو که داری نانش را میخوری! حالا ایشان در نامهاش نوشته بود میدانی کی بود؟ همان پوفیوزی که آن زمان به او گفتیم بیا برویم جبهه، گفت امام خودتان گفته، خودتان بروید.
«شُریح» یکی از قاضیهایی است که از حکومت قبل از علی(ع) مانده است، حضرت علی(ع) او را نمیخواهد ولی مجبور است او را تحمل کند. به او میگویند که جایی نشستهای که یا پیامبران باید بنشیند، یا وصیّ خاص یا وصیّ عام پیامبران باید بنشینند، یعنی کسی که از طرف انبیاء این شرایط و این ضوابط را دارد، و غیر از این دو هرکس در اینجا بنشیند شقیّ و بدبخت است و جهنمی است کسی که دغدغه حقوق مردم، حقالله و حقالناس را ندارد میخواهد بار خودش را ببندد بیچاره است. فرمودند چه کسانی را برای دستگاه قضایی بیاورید؟، «ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاس...» قوه قضائیه انقلابی اینطوری میشود: بگرد بین مردم آنهایی که شایستهاند چه کسانی را انتخاب کن؟ اولاً «فَخْتَر» یعنی گزینش دارد باید گزینش شوند هرکسی را اجازه ندهید بیایند به صرف این که چندتا ماده درسی را امتحان میدهد. چه کسانی را؟ «أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ و أنفسهم» بهترین کسان را بگرد پیدا کن که پیش تو و با ملاکهای تو و با ملاکهایی که خودشان بیان میکنند بهترین آدمها و صالحترین آدمها باشند. آنها چه کسانی هستند؟ «أنفسهم للعلم» از بقیه به احکام و قوانین داناتر باشند. بیسواد نباشند باسوادترینهایشان را پیدا کن، پرمطالعهترینها. 2) «والحلم» اهل تحمل باشند و زود نه عصبانی بشوند و نه زود احساساتی بشوند و نه زود تحریک بشوند. یعنی یک شخصیت شکل یافته داشته باشند. یعنی شما برای قضا باید اینطوری تربیت بشوید، خودتان، خودتان را تربیت کنید. پس 1- علم 2- حلم. حلم؛ یعنی با هر بادی این طرف و آن طرف نرود. 3- ورع؛ یعنی فردا سر پول و ناموس مردم به طمع نیفتد. ما قاضی خائنی داشتیم که پرونده خانواده دستش بوده، میتوانسته طلاق نشود، کمک کرده طلاق بشود و به خانم گفته من مشکل تو را حل میکنم به شرطی این که با من هم یک قرار و مداری بگذاری! از اینها داشتیم. قاضی خائن اینطوری داشتیم، داشتیم قاضیای که گفته اگر من این را مضاء کنم مگر به من چقدر حقوق میدهند تا آخر عمرم؟ این حکم را اگر بدهم و این امضاء را بکنم به من قول دادند که یک جا صد میلیون، پانصد میلیون، حالا دوره شماها بشود چند میلیارد هم هست به من میدهند. میگوید خیلی حساب و کتاب کردم دیدم واقعاً مقرون بصرفه هست که دینم را بفروشم. خب اینها هستند. 3) ورع، تقوا داشته باشی، دینت را به دنیای خودت یا دنیای دیگران نفروشی، به خاطر شهوت، به خاطر شکم، پول، ویلا، ماشین، ارتقاء مقام، اینها. آخرت جلوی چشمت باشد. 4) والسّخاء؛ یعنی گداصفت نباید باشی، چشمتنگ نباید باشی، روح بزرگی باید داشته باشی، روح دهش و بخشش. نه از اموال بیتالمال. بعد دیگر چه خصوصیتی؟ 5) «مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الاُْمُورُ،» آدمهای باظرفیت با سعه صدر باشند یا تربیت بشوند که در تنگنا قرار نگیرند موقعی که میخواهندحکم بدهند یا نظر بدهند در تنگنا قرار نگیرند بگویند که آقا فشار است! مجبور بودم! تحت تأثیر هیچ شرایطی قرار نگیرند. دیگر چه؟ 6) «وَلاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ،» جنگهای روانی و فشار و خصومتها باعث نشود که در دنده لج بیفتی. چون حضرت امیر(ع) میگویند این خطر وجود دارد که یک قاضی یا دادستانی، اول حرف حق میزده بعد درگیر شده و بعد وسطهایش خیلی کاری به حق و عدالت ندارد میخواهد طرف را ادبش کند. میفرماید مواظب باش اینها در دستگاه قضایی نروند که حالا بگذار حال تو را میگیرم به من گفتی؟ بله آقا به تو گفت ولی حق ن داری حالش را بگیری! حضرت امیر(ع) میفرمایند مراقب باش که آدمهای کم تحمّل زود عصبانی بشو، زود تحرک بشو، دنبال پول و مقام و شهوت هستند گداصفتی که میخواهد مدام از همه چیزی بگیرد، بیسواد، و کسانی که تا یک فشاری میآید میترسند و خودشان را میبازند وا میدهند، تطمیع میشوند و یا تا یک تهدیدی میشوند میترسند یا با آدم و طرف بددهان و بداخلاق است این جدا از آن پروندهاش هست، یک چیزی گفته، تو باید به آن پرونده کاری نداشته باشی. یعنی فرمودند قاضی اسلامی کسی است که اگر با یک کسی در خیابان دعوا کرده همین الآن زده توی گوش او و فحش خواهر و مادر هم به او داده، بعد میآیند توی دادگاه، میبیند قاضیاش همین است! قاضی هم بگوید عجب! خوب جایی آمدی! این قاضی بیشرف و بیدین است. قاضی اسلامی این است که بگوید ببین هم از تو عصبانی هستم هم دلم میخواهد یک جایی یک وقت حال تو را بگیرم ولی در این پرونده حق با توست. این میشود عدالت. حالا برای آن فحش برو خودت شکایت کن و اگر میخواهی یک پرونده دیگر تشکیل بده، اینجا حق با توست. این میشود قاضی اسلامی. فرمود قاضی لجباز، قاضی احمق و سفیه، قاضیای که زود تحت تأثیر قرار میگیرد، قاضی خریدنی، اینها را مراقبت باشید که اینها توی دستگاه نیایند و عجب است که «وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ» اغراقگویی روی آن تأثیرگذار نباشد. آخه دو نفر میآیند دادگاه، یکیشان قشنگ حرف میزند ورّاجی میکند و وکیل ماهری دارد، آن یکی بدبخت از بیابان آمده نه خودش بلد است حرف بزند نه وکیل دارد. فرمود مراقب باش که «وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ » تحت تأثیر اغراق و مبالغه قرار نگیرد. «ولایسقیل التبلیغ» گوش او بدهکار تبلیغ تبلیغ و جنگ روانی نباشد. تسلیم شانتاژ و جوسازی نباشد. متأسفانه ما دیدیم مثل این که بعضی از دادگاهها اینطوریاند که اگر یک اتفاقی میافتد سروصدا نشود، محل نمیگذارد یک دفعه میبینید 5 سال یا 10 سال هم طول میکشد! حساس هم نیست. یک اتفاق صدبرابر کوچکتر میافتد یک مرتبه مثلاً رسانهای میشود مثلاً رسانههای خارج از کشور میگویند داخل میگویند، این نه بخاطر عدالت و حقالناس و حقالله بلکه به خاطر آبروی خودشان یک مرتبه زود آقا فلان این قضیه را رسیدگی کنید! خب این هم بیدینی است. آقا حق، حق است چرا به آن زود رسیدگی میکنید؟ مثلاً الآن پروندههایی هست که هزاران نفر گرفتار هستند مثلاً دولت یا حکومت یک وعدهای داده سر مسکن، سر فلان جا، سرمایهگذاری و... خب اینها به نظام اعتماد کردند گفتند حتماً اینها نظارت کردند اینها درست هستند که آمدند میآیند در رسانههای رسمی تبلیغ میکنند و میآیند تبلیغ رسمی میکنند. چند هزار آدم آمدند یک عالمه برای مسکن و غیر از آن پول گذاشتند. خب چند سال است درگیر هستند نه این که نخواهند بکنند میکنند بلکه با بوروکراسی ملایم! حالا دیر نمیشود هنوز هزار سال دیگر وقت است! تا ظهور آقا، کو تا ظهور آقا؟ خب برای تو وقت است این باید با زن و بچهاش توی خیابان بخوابد! تمام ثروت او به باد رفته، چکهایش برگشت خورده، میخواهند او را به زندان بیندازند! حالا باشد! حالا عجله نباید کرد! ببینید شتابزدگی خیلی بد است! بعد یک پرونده الکی که اصل آن معلوم نیست دروغ است راست است مربوط به مسئله بیخودی است یک مرتبه در سایتها و رسانهها میآید، یک مرتبه همانها میگویند آقا سریع بررسی بشود یک دادگاه ویژه یک هیئت ویژه تشکیل شود! خب برای چی؟ این مصداق همین است که «وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ ولایسقیل التبلیغ» مثل این که این تمام حواستان این است که چه کسی بهتر تبلیغ میکند و چه کسی سروصدا بیشتر میکند؟ این میشود دستگاه قضاء انقلابی و غیر انقلابی، علوی و غیر علوی «فولّ قضائک من کان کذلک» البته خود حضرت امیر(ع) هم میفرمایند که دستگاه قضاییات را دست اینطور آدمها با اینطور خصلتها بسپار و البته خودشان میفرمایند «وَ هُم قلیل» میدانم که اینطور آدمها کم هستند ولی تمام تلاشت را بکن. هدفگذاری باید به این سمت باشد. مواظب باش که گوش به تبلیغات و سروصداها ندهند، لجباز نباشند، عمیق باشند، با سواد باشند، باتقوا باشند و در خطر انحراف و لغزش، دستگاه قضایی، قضات، همه در خطر لغزش هستند. منصب قضاوت در خطر بسیار بزرگی است. دادگاه و قاضی نقطه ضعفهای مالی دارند، یکی ممکن است نقطه ضعف جنسی داشته باشد یکی نقطه ضعف یک چیزی، هرکسی ممکن است یک نقطه ضعفی داشته باشد باید خیلی تقوا داشته باشید و خیلی عقل داشته باشید و الا خیلی بیعقل و خیلی بیدینی که میروی قاضی میشوی. خیلی مسئله مهم است البته اگر به وظیفهات عمل کنی و پاک بمانی فرمودند اجرای یک حکم خدا، پاداش آن از باریدن 40 روز باران بر طبیعت، این بهار عدالت از آن بهار طبیعت بالاتر است یک حکم صالح در یک دادگاه بیاوری و صادقانه تلاش کنی حق به حقدار برسد بهشتی هستی و بهشت تو تضمین است. این طرفش را هم باید دید. «ثُمَّ أَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ،» بعد هم فرمودند فقط سختگیری کافی نیست. سختگیری و نظارت لازم است اما فقط این کافی نیست از آن طرف هم ببین، اینهایی که به دادگاههای تو میآیند باید زندگیشان تأمین باشد. این را هم میفرمایند که باید زندگیشان تأمین باشد، به فکر قضات و دستگاه قضاییات باش نکند اینها گرسنه و بیخانمان بمانند؟ «وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ،» ببین علت فساد چیست آن را زائل کن. بسا خیلی از اینها نخواهند گناه کنند و خیانت کنند و رشوه بگیرند، ولی طرف یک خانه ندارد اجاره خانه بدهند خب این چقدر مقاومت کند، خب باتقوا نیستند معمولی هستند. فرمود مراقب باش که اینها حداقل یک زندگی شرافتمندانه را داشته باشند تا «وَتَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ،» تا نیازشان به مردم به حد اقل برسد. چون اینها اگر به مردم نیاز نداشته باشند رشوه نمیگیرد و خیانت نمیکند. یک کاری کن که نیازمند و گدا نباشند «وَأَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ،» و به او یک منزلتی هم بده که فردا یک حکم ندهد سرش بریزند. نگوید مگر من مریضم یک حکم بدهم نظام من را تنها میگذارد من باید با هزار نفر درگیر شوم! برای چی! میفرماید نه، هم مراقب باش فاسد نشوند خیانت نکنند و هم از اویی که دارد صادقانه کار میکند حمایت کن او احساس نکند که در برابر باندهای تبهکار و مافیا تنهاست احساس کند که دارد از طرف نظام حمایت میشود.
سؤال: فرمودند اشاره کردید عدهای دنبال ماده قانونی میگردند که اختلاسگران یا دستنشاندههای رژیم پهلوی را مجازات کنند درحالی که ماده قانونی نداریم و باید انقلابی عمل کنیم. آیا این حرف مخالف اصل 36 قانون اساسی نیست مگر نه این که تمام احکام مجازاتها باید طبق قانون باشد؟ آیا عمل انقلابی سلیقهای و هرج و مرج است؟
جواب استاد: نه، من عرض کردم که مراد چیست. من عرض کردم که از همین قانون اساسی موجود میشود دو جور عمل کرد. عرض کردم الآن شما میتوانید برای هر جرمی، برای هر پدیدهای قانون پیدا کنی که آن را جرم بشناسی یا نشناسی. تو قاضی هستی، تویی که ارجاع میدهی و تصمیم میگیری، قوانین که ماده صامت هستند روی کاغذ هستند چطوری است که یک پرونده دست قاضی میرود دو جور حکم متضاد میآید مگر قانون یکی نیست؟ خب این به چه چیزی مربوط است؟ یا سواد این دوتا، یا اطلاعات موضوعی و مصداقیشان، یا روحیاتشان، یا حساسیتهایشان، یک چیزیشان یا شنیدههایشان یک تفاوتی دارد اما قانون یکی است. یعنی چه در یک حکمی میرود در دادگاه، قاضی اول میگوید اعدام، قاضی دوم میگوید 6 ماه حبس تعلیقی! خب ما اینها را دیدیم. خب آقا اعدام کجا؟ حبس تعلیقی کجا؟ این دوتا چیست؟ یا برعکس. خب سؤال؟ مگر اینها قانون نیست؟ من عرض کردم برای برخورد با سران رژیم شاه، هم اختلاسگر امروزی ماده قانونی دارد همه اینها قانون دارد. این فیشهای حقوقی قانون دارد. آن تصمیمگیری که باید تشخیص بدهد و تصمیم بگیرد میگوید من تشخیص ندادم و تصمیم نمیگیرد اینها که به قانون مربوط نیست. این نحوه مواجهه با قانون است. نخیر، انقلابیگری دعوت به قانونشکنی نیست. مگر معاویه میگفت من قرآن را قبول ندارم؟ مگر میگفت من اسلام و قرآن و سنت پیامبر را قبول ندارم؟ هم علی میگفت قرآن و سنت پیامبر. هم معاویه میگفت. خب دو جور مواجهه است. اینها به قانون مربوط نیست ضمن این که اگر خلأ قانون داشته باشیم بعد از 37 سال یعنی چی؟
سؤال: از اشکالاتی که به نظام جمهوری اسلامی مطرح میشود تضاد جمهوریت و اسلام است.
جواب استاد: خب این تضاد جمهوریت و اسلام وقتی است که مردم بگویند ضد اسلام، اسلام هم بگوید حقوق جمهور و مردم را رعایت نمیکند. خب این هر دویش که خلاف است.
سؤال: اگر روزی اکثریت مردم چیزی مخالف اسلام خواستند تکلیف چیست؟
جواب استاد: اگر اکثریت مردم گفتند ما اسلام نمیخواهیم آن اکثریت لیاقت اسلامی را ندارند مردم هم هیچ وقت این حرف را نمیزنند نه اکثریت مسلمانان و نه اکثریت غیر مسلمانان هم این حرف را نمیزنند. همین روایت را که از علی(ع) گفتم اسلام همینهاست. مگر اسلام چیست؟ کدام مردم با اینها مخالف هستند؟ اینها را بین غیر مسلمین ما خواندیم بلند شدند ایستادند و برای پیامبر و علی و برای قرآن کف زدند. هرگز مردم مخالف اسلام نیستند نه بودند و نه خواهند بود. مردم بحثشان این است که به اسلام عمل کنید فقط حرف آن را نزنید. اینقدر حرف نزنید. این حرف مردم است که درستترین حرف است.
سؤال: وظیفه دانشجویان چیست؟
جواب استاد: خیلی کلی است.
سؤال: آیا کسی مثل مهندس بازرگان انقلابی بود؟
جواب استاد: یک جریانی بودند، اگر انقلابی مراد این بود که اینها منتقد شاه بودند میخواستند حکومت اصلاح بشود بله. اما اگر مرادتان این بود که اینها یک انقلاب اساسی را قبول داشتند؟ نه. مرحوم بازرگان با امام مخالف بود که امام میگفت سلطنت و شاه باید برود. میگفت امکان ندارد مگر ما میتوانیم؟ ما نمیتوانیم. ما بیاییم بگوییم همین شاه باشد، یک کمی هم دموکراسی هم باشد یا حداکثر شاه برود و بچهاش ولیعهد بیاید شاه بشود، به این معنا اگر منظورتان است، نخیر اینها هیچ وقت انقلابی نبودند. خودش هم گفت، گفت واقعیت این است که من فولکس هستم یا ژیان هستم و امام مثل چیست، من نمیتوانم با ایشان بروم، ایشان میخواهد با همه کفر و ظلم و با همه درگیر بشود. خودش صریح گفت که من انقلابی نیستم.
سؤال: شما که میگویید جمهوری اسلامی در خطر است چرا مسئولین گوش نمیدهند؟
جواب استاد: من نگفتم جمهوری اسلامی در خطر است، من گفتم همواره همه نظامهای انقلابی یکیاش همه جمهوری اسلامی است همواره در خطر است. همیشه در خطر است چون از من پرسیدند که چه شده در دهه چهارم هی رهبری میگوید حوزه باید انقلابی باشد، مجلس خبرگان باید انقلابی باشد، دولت باید انقلابی باشد، دیپلماسی باید انقلابی باشد، و... گفتم به این خاطر که خطر خیانت غیر علنی، صامت، مرگ خاموش. میدانید غیر انقلابی شدن چطوری است؟ مثل اینهایی که در خواب بخاریهایی هست که گاز مسموم میدهد اینطوری میمیری و خودت نمیفهمی! (55:00) یک سیستم اینطوری فاسد میشود یک مرتبه که نمیگوید من فاسد شدم و یک مرتبه متحول شدم! یواش یواش خودش نمیفهمد که دارد میمیرد این خطرناک است. لذا گفتند که نهی از منکر کنید.
سؤال: آیا این یعنی تغییر در جمهوری اسلامی به سمت لیبرال نیست؟
جواب استاد: چرا اگر رهایش کنید یک عده دوست دارند جمهوری اسلامی جمهوری لیبرال اسلامی بشود. چرا از اول انقلاب میخواستند الآن هم بعضیها دیگر همینها را میخواهند.
سؤال: ما دانشجویان چگونه میتوانیم در برابر این تغییرات مقاومت و نظام را اصلاح کنیم؟
جواب استاد: همه همواره مسئول و شریک هستند، امر به معروف و نهی از منکر و کمک به پیشبرد اهداف نظام.
سؤال: چرا رهبری خود، وارد عمل نمیشوند؟ رهبر که این قدر تأکید میکنند حالا که گوش نمیکنند چرا وارد عمل نمیشوند؟
جواب استاد: وارد شدن رهبری به این نیست که یک مرتبه بیاید بگوید یک چهارم مسئولین را از فردا من عزل کردم! نه، بالاخره همه این مسئولین جمهوری اسلامی با رأی مردم میآیند رهبری وظیفه دارد که کنترل کند که سیستم از مسیر خارج نشود یا عقبگرد نکند یا تذکر بدهد و اگر یک جایی هم احساس خطر کرد باید مستقیم هم به مردم بگوید و هم وارد عمل شود و الا این که هر روز رهبری بیاید دخالت کند در هر سیستم اداری که جمهوری اسلامی نیست امکان آن هم نیست.
سؤال: وقتی انقلابیون یک نسل، تلقی دیگری جز تفسیر شما را دارند چگونه میتوان دانست انقلاب اسلام انقلابی حق است؟
جواب استاد: اولاً چه کسی گفته دو سوم همچین چیزی دارند شما الان بروید توی مردمی که توی انقلاب بودند بپرسید بگویید شما نظری غیر از این حرفها را دارید. این حرفها حرفهای انقلاب است و در قانون اساسی است چه کسی گفته دو سوم تفسیر دیگری دارند. تازه ما نگفتیم دو سوم مسئولین چنین تفسیری دارند، مسئولین هم بسیاریشان آدمهای صالحی هستند رگههایی هست در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها که گاهی تا ردههای بالا هم میرود آنها را باید مراقب بود و الا بنده ادعا نکردم و نمیکنم و این ادعا غیر منصفانه و دروغ است که آقا اکثر مسئولین فاسد شدند و غیر انقلابی شدند! بنده هرگز چنین چیزی را نه گفتم و نه قبول دارم بسیاری از مسئولین بسیار آدمهای صالحی هستند. من بعضیهایشان را میشناسم که با آنها رفت و آمد دارم واقعاً توی دفترش رفتم خواستم به منزلمان تلفن بزنم نگذاشت! گفت بیا با موبایل خودم زنگ بزن. خب ما در مسئولینمان اینطور آدمها را هم داریم. ما راجع به اینها که حرف نمیزنیم این باید باشد. اینها باید باشند آنهایی که اینطوری نیستند و آنطوریاند بحث سر آنهاست.
سؤال: بعد گفتند چگونه میتوان دانست که کدام اسلام حق است؟
جواب استاد: خب رجوع کن به خودِ اسلام تا بفهمی. به قرآن و روایات رجوع کن با بفهمی کدام حق است.
سؤال: تفسیری که شیعه انگلیسی از انقلاب به نظام دارند چیست؟
جواب استاد: یک جمهوری اسلامی غیر انقلابی سکولاری که تنها وظیفهاش فحش دادن به سنیها و جنگ شیعه و سنی راه انداختن است و چله به چله عزاداری بچسبد و بعد هیچ کاری نه به عدالت، نه به تربیت، نه به رسانه، نه به روابط بینالملل، به هیچی ندارد و... که دیگر وقت آن نیست.
سؤال: امروز در دستگاه قضا به بسیاری به حدود الهی به گونهای دیگر رسیدگی میشود، به بهانه تعهدات بینالملل و مجازاتهایی چون سنگسار عمل نمیشود. در صورت عمل، با هجوم کنوانسیونهای بینالمللی روبرو میشویم تکلیف قضات چیست؟
جواب استاد: قضات که باید به قوانین عمل کنند.
یکی از حضار: همین هم در قانون دیده شده که در یک شهری شورای تآمین استان مصلحت ندانست که در ملأ عام اعدام بشود. این هم قانون است.
جواب استاد: خیلی خب، میفرمایند این هم قانون است. اتفاقاً این جواب به آن دوستمان است که میگوید آقا بالاخره به قانون عمل کنیم یا عمل انقلابی بکنیم؟ خود عمل انقلابی در قانون است منتهی خب میگویند ببینید شرایط چطوری است، آنهایی که مصلحتسنجی میکنند آیا درست میکنند آیا غلط میکنند، آنها بحث دیگری است و الا این هم در قانون است و جزء اختیارات حکومت هم هست. حکومت میتواند منفعلانه و محافظهکارانه از این اختیارات استفاده کند، میتواند رو به جلو و انقلابی عمل کند اینها دیگر بستگی به ظرفیت اینها دارد.
سؤال: دستگاه قضایی قبل از انقلاب، انقلابیتر از دستگاه قضایی بعد از انقلاب نیست؟
جواب استاد: حالا ما یک چیزی گفتیم که همه آنجا دزد نبودند منظورم این نبود که از الآن بهتر بود! من گفتم هرکس در دادگاههای قبل از انقلاب بوده، همه لزوماً دزد و فاسد نبودند آدمهای خوب و صالحی داشتیم که اتفاقاً بعضی از همانها دستگاه قضایی بعد از انقلاب را سازمان دادند. من این را گفتم و الا این که اصلاً قابل مقایسه نیست. ممکن است بعضی از دادگاههای خاص را با بعضی از دادگاههای دیگر در اینجا مقایسه کرده باشید بگویید، بله این ممکن است. ولی این که سیستم بطور کلی از سیستم قبل قضایی، فاسدتر و بدتر و ظالمانهتر است واقعاً چنین چیزی را نمیتوانیم بگوییم. منتهی بحث ما این است که توقعاتی که در این سیستم قضایی است خیلی بیشتر است اینها به خیلی از وظایف قانونی درست عمل نکردند و نمیکنند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی